اما پرسشی که در خلال بحثها در این زمینه کمتر به آن پرداخته شده این است که چگونه میتوان از بروز اتفاقات مشابه در آینده جلوگیری کرد؟ عزل و معلق کردن فرماندهان و ماموران تا چه میزان کارساز است؟ مهدی ملکمحمد، روانشناس و متخصص این حوزه در گفتوگو با فراز به این پرسشها پاسخ میدهد. ملک میگوید که خودآگاهی در برابر «خشم» مهمترین عامل برای جلوگیری از پرخاشگری و آسیبزدن به دیگران است.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
اساسا خشم و پرخاش چه رابطهای با یکدیگر دارند؟ آیا میتوان گفت که خشم احساسی کاملا منفی است؟
در باور عامه این ذهنیت وجود دارد که خشم و پرخاشگری یک چیز هستند یعنی رفتارهای پرخاشگرانه یک نفر عصبانیت ما را برمی انگیزد و منجر میشود که ما هم مقابله به مثل کنیم و طرف مقابل را بزنیم. درحالی که در ادبیات جدید روانشناسی به تمایز این دو تاکید شده است؛ یعنی یک نفر میتواند خشم داشته باشد، اما پرخاشگری نکند و دست به خشونت نزند و اصل ماجرا این است که خشم یک رفتار ناسالم نیست، بلکه یک هیجان سالم است. وقتی طرف مقابل مطابق با انتظارات شما عمل نمیکند شما خشمگین میشوید، ولی این مجوزی بر این نیست که خشونت و پرخاشگری داشته باشید و دست به تخریب فرد مقابل بزنید.
بنابراین تفکیکی میان خشم و پرخاشگری باید قائل شد؟
آن چیزی که در جامعه ما بسیار باید مورد توجه و تمرکز قرار گیرد اجتناب از کنترل خشم است. آن چیزی که باید کنترل شود پرخاشگری و خشونت است و این این گونه اتفاق میافتد که ما متوجه نشانههای خشم خود بشویم یعنی نیروی انتظامی که به صورت طبیعی با متهمانی مواجه میشود که ممکن است رفتارهایی را بروز دهند که در همین نمونه اخیر شاهد آن بودیم و مثلا افراد به افسران پلیس فحاشی کنند. این که آن افسر پلیس متوجه شود که متهم به او فحاشی کرده و او نسبت به فحاشی متهم خشمگین شده است و نشانههای خشم را بشناسد و متوجه شود و بپذیرد که تحت فحاشی قرار گرفتن یک متهم خشمگین کننده است، باعث میشود که دست به رفتار پرخاشگرانه نزند.
ما پرخاشگری میکنیم و دست به خشونت میزنیم که نشانههای خشم را کاهش دهیم. چرا که احساس خشم برای ما غیرقابل تحمل است و بنابراین سعی میکنیم که با رفتار پرخاشگرانه آن احساس را کاهش داده و قابل تحملش کنیم. ولی آن چه که در اطلاعیه پلیس اشاره شده است این است که متهم این کار را کرد و این سابقه را داشت و... . هیچ کدام از اینها مجوز و امکانی برای پرخاشگری نیست. اینها مجوز و امکان خشم هستند، اما برای خشونت خیر.
به طور طبیعی این اطلاعیه پر از مکانیزمهای دفاعیای است که پلیس برای این که خشم خود را نبیند به کار برده است. ما مکانیسمهای دفاعی را به کار میبریم که با احساسات خودمان مواجه نشویم و توان این مواجهه را نداریم به همین دلیل است که از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکنیم این مکانیسمها شیوهای از توجیه منطقی است، مثلا این که متهم این سوابق را داشت و دلیلتراشیهای دیگر. تا وقتی که مکانیسمهای دفاعی وجود دارند طبیعتا خشم هم وجود دارد و چون ما پذیرای خشم خود نیستیم و توان دیدن این خشم را نداریم طبیعتا خشونت هم وجود دارد. یعنی تغییر فرمانده این پاسگاه یا به زندان انداختن چند مامور پلیس چندان کارساز نیست. تا وقتی این مکانیسمهای دفاعی وجود دارد و ما به پلیس آموزش ندادهایم که وقتی خشمگین میشوی متوجه نشانههای خشم خود باش و با آن مواجهه شو و آن را سرکوب نکن. بنابراین تا زمانی که پرخاشگری و خشونت سرکوب شود چنین روالی وجود دارد و ما شاهد خشونتهای بعدی هم هستیم.
چه راهکاریهایی برای خودآگاه شدن در مقابل خشم و جلوگیری از پرخاشگری وجود دارد؟
باید نشانههای خشم خود را بشناسید یعنی بدانید وقتی که خشمگین میشوید در بدنتان چه احساساتی را تجربه میکنید. مثلا ضربان قلب بالا میرود، تنفس تند میشود، دستها مشت میشود و حالت حملهورشدن دارید؛ این موارد در کلاسهای متعدد قابل آموزش دادن به افسران پلیس است که هر وقت این نشانهها را دیدید متوجه خشمگین شدنتان شوید و آگاه باشید که خشم مساوی با پرخاشگری نیست. وقتی شما این نشانه را داشتید به خودتان بگویید که خشمگین شدهاید و به طور طبیعی خشم و نشانههای شما کاهش مییابد. البته تکنیکهای رفتاریای هم وجود دارد، مثلا افسر پلیس تا این نشانهها را دید دست کم از موقعیت دور شده و آن محیط و موقعیت را ترک کند. یا مثلا وقتی یک پلیس میبیند که فحاشی متهم او را عصبی میکند و ممکن است نتواند جلوی پرخاشگری خودش را بگیرد میتواند از موقعیت دور شود، ولی همه اینها مستلزم این است که بپذیریم هیچ محرکی در بیرون از بدن ما نمیتواند مجوزی باشد برای این که ما با خشونت رفتار کنیم. ولی آن چه در اطلاعیه پلیس بود متاسفانه مایوس کننده بود. به ویژه از این جهت که بندهای زیادی از این اطلاعیه به وضعیت متهم پرداخته بود، درحالی که اینها خود مکانیسم دفاعی هستند که نشان میدهند ما نمیخواهیم خشم خود را ببینیم و میخواهیم با مکانیسم دفاعی دلیلتراشی یا توجیه منطقی جلوی خشم خود را بگیریم و خشم خود را سرکوب کنیم. همه اینها نیز مجوزی برای خشونتهای بعدی است.
فکر میکنید آموزش در این زمینه چگونه باید انجام شود و چه حوزههایی را در برگیرد؟
تمام آن چه در مورد تفاوت خشم و پرخاشگری بیان شد مشکل اساسی کل جامعه ماست. وقتی یک موضوع در کل جامعه جانیفتاده طبیعی است که نهادی مانند نیروی انتظامی هم به چنین چیزی نپرداخته است. البته باید توجه شود که نیروی انتظامی سالهاست که بخش قابل توجهی برای روانشناسی در معاونت اجتماعی خود تخصیص داده است و حتی مرکز مشاوره دارد، ولی مباحثی که مطرح شد جدید و نیازمند این هستند که این نهاد متوجه الزامات خود شود. باید ارادهای برای برگزاری کلاسهای متعدد و ارائه و آموزش این مباحث جدید برای همه افسران پلیس در سراسر کشور وجود داشته باشد. ولی طبیعی است که من چنین ارادهای نمیبینم.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟